دکتر صادق حسنی
از توسعه تا تضعیف :
کالبد شکافی علمی و اجتماعی طرح جامع همدان با تأکید بر تبعات فضایی ، زیست محیطی و نهادی آن
مقدمه ؛
در دهههای اخیر، مفهوم «طرح جامع شهری» که مبتنی بر نگاه ایستا، خطی و از بالا به پایین به مدیریت توسعه شهری است، بهعنوان یک الگوی برنامهریزی منسوخ و ناکارآمد در ادبیات جهانی شهرسازی شناخته شده است. تجربه جهانی شهرهای موفق نشان داده است که پویایی، مشارکتپذیری، انعطافپذیری ساختاری و آیندهنگری، ارکان اصلی هر نظام برنامهریزی مؤثر شهری است. با این حال، در ایران و بهویژه در نمونه بارز آن یعنی طرح جامع شهر همدان مصوب ۱۳۹۵ _ ۱۴۰۲، همچنان شاهد پافشاری بر این الگوی ناکارآمد هستیم؛ الگویی که نه تنها با منطق شهرسازی معاصر در تضاد است، بلکه به ابزاری برای اعمال نفوذ سیاسی، تخصیص رانت فضایی، و تعمیق شکافهای اجتماعی-فضایی بدل شده است.
طرح جامع شهر همدان در شرایطی تدوین و تصویب شد که شهر با چالشهای بنیادین نظیر افت سرمایه اجتماعی، بحرانهای زیستمحیطی، فرسودگی ساختار کالبدی، نابرابری فضایی، ناپایداری اقتصادی و آشفتگی نهادی روبرو بود؛ اما نهتنها نتوانست پاسخی درخور به این چالشها ارائه دهد، بلکه با بیتوجهی به واقعیتهای اجتماعی، زیستمحیطی، فرهنگی و تاریخی شهر، و حذف مشارکت معنادار جامعه محلی از فرایند برنامهریزی، عملاً زمینهساز تعمیق آسیبهای ساختاری و تشدید بحران حکمرانی شهری شد.
از سوی دیگر، نفوذ پررنگ ذینفعان سیاسی و جناحی در فرآیند تصمیمگیری و تصویب این طرح، به انحراف جدی در اولویتهای توسعهای منجر شده و ساختار طرح را به جای تحقق منافع عمومی، به سمت تأمین منافع گروهی خاص هدایت کرده است. در چنین شرایطی، نمیتوان از یک سند تکنوکراتیک، ایستا و گسسته از ظرفیتهای درونی شهر انتظار کارایی، پویایی و پاسخگویی داشت.
بنابراین، پرسش اساسی این است که: آیا طرحی که بر مبنای الگوهای منسوخشده، دادههای ناکافی، دخالتهای غیرفنی و حذف خرد جمعی بنا شده، اصولاً میتواند نقشی در ارتقاء کیفیت زندگی، بازتولید عدالت فضایی و پایداری شهری ایفا کند؟ یا آنکه باید آن را بهمثابه ابزاری در جهت بازتولید بحران در ساختار توسعهای شهر شناخت؟
این مقاله با رویکردی انتقادی، و مبتنی بر تحلیل علمی-ساختاری و آیندهنگرانه، به واکاوی زوایای پنهان ناکارآمدی طرح جامع همدان پرداخته و با آشکار ساختن خلأهای مفهومی، نهادی، اجرایی و اجتماعی آن، لزوم بازاندیشی در کلیت ساختار برنامهریزی شهری در ایران رابرجسته میسازد.
۲. آسیبشناسی ساختاری طرح جامع ۱۳۹۵_ ۱۴۰۲ همدان
۲.۱. تعارض مفاهیم و الگوهای برنامهریزی
استفاده از الگوهای کلاسیک مبتنی بر توسعه خطی و فیزیکی، در حالی که شهر همدان نیازمند رویکردهای «برنامهریزی ساختاری-راهبردی»، «برنامهریزی مشارکتی» و «برنامهریزی تطبیقی-پویای منطقهای» بود.
عدم توجه به تحولات جمعیتی، الگوهای مهاجرت معکوس، روندهای کلانجهانی (Global Urban Trends) و عدم همراستایی با مفاهیم «شهر هوشمند»، «تابآوری شهری» و «حکمرانی چندلایه».
۲.۲. ناکارآمدی در تحلیل دادهها
دادههای جمعآوریشده مربوط به سالهای ابتدایی دهه ۹۰ و حتی پیش از آن بود. در نتیجه، نیاز به بازنگری اساسی در بازه ۳ الی ۵ ساله داشت که تا ۱۴۰۲ (سال نگارش این تحلیل) صورت نگرفته است.
نبود سامانههای GIS پویا و بهروز، فقدان مدلهای سناریوسازی آیندهنگر و اتکا به دادههای ایستا و فرسوده.
۲.۳. بحران اجرای طرح در حوزه زمین و کاربری
پیشبینیهای کاربری اراضی بدون در نظر گرفتن ظرفیتهای بومی (نظیر کاروانسراها، تیمچهها، بازار سنتی اکباتان، محلات تاریخی و پارکینگهای مزاحم).
طرح با نگاه بالا به پایین، منجر به تضاد با فرهنگ و ساختار فضایی-اجتماعی شهر شد.
۳. مداخلات سیاسی و حکمرانی تکهتکهشده
۳.۱. نفوذ سیاسیون محلی در فرآیند تصویب و اجرا
طرح جامع همدان به شدت تحت تأثیر لابیگریهای جناحی، فشارهای صاحبان سرمایه محلی و دخالت نمایندگان مجلس در تعیین مناطق با اولویت توسعه قرار گرفت.
بسیاری از اراضی شهری به واسطه نفوذ سیاسی بهعنوان «پتانسیلهای توسعه» در طرح وارد شدند؛ حال آنکه نه زیرساخت لازم داشتند و نه سازگار با الگوهای زیستپذیری بودند.
۳.۲. تعارض بین نهادهای تصمیمگیر و اجراکننده
شکاف عمیق بین شورا، شهرداری، استانداری و وزارت راهوشهرسازی در فهم و تفسیر مفاهیم طرح.
فقدان یک «حاکمیت یکپارچه شهری» سبب شد که طرح به صورت جزیرهای و ناقص، آن هم صرفاً بر روی کاغذ باقی بماند.
۴. پیامدهای خسارتبار طرح بر روند توسعه شهری
۴.۱. گسترش بیرویه و نامتوازن شهر
انفجار جمعیتی در حاشیهنشینی و عدم پیشبینی برای خدمات پایه در مناطق شرقی و شمال شرقی.
تمرکز سرمایهگذاریها در نواحی خاص و بیعدالتی فضایی چشمگیر.
۴.۲. تخریب بافت تاریخی و ناکامی در احیای هویت شهری
بیتوجهی به لایههای تاریخی اکباتان، بازار سنتی، تیمچهها و ساختارهای کارکردی قدیمی.
تخریب هویت فرهنگی و کالبدی همدان با طرحهایی نظیر احداث معابر عریض بدون پیوستهای اجتماعی.
۴.۳. فرسایش اعتماد عمومی به طرحهای توسعهای
مردم همدان اینک با بیاعتمادی به اسناد راهبردی نگاه میکنند. طرح جامع برایشان ابزاری سیاسی و نه توسعهای است.
۵. طرح جامع؛ ناکارآمد در برابر آینده شهری
طرحی که فاقد رویکرد آیندهپژوهانه، پیشبینی اقلیم، بحران آب، جمعیت سالمند، مهاجرت اقلیمی و تحول شغلی بود.
مدلهای جهانی برنامهریزی همچون «مدل شهر خلاق»، «الگوی رشد هوشمند»، «شهر یادگیرنده»، «اقتصاد مشارکتی شهری» و «زیستبوم نوآوری» هیچ جایگاهی در طرح همدان نداشتند.
۶. نتیجهگیری: بازاندیشی رادیکال در طرح جامع
برای عبور از این کلاف سردرگم، شهر همدان نیازمند بازنگری کامل و «بازطراحی ساختاری» طرح جامع با محورهای زیر است:
پیادهسازی مدل برنامهریزی ساختاری-راهبردی مشارکتی.
استقرار نهاد فراشهری برای «حکمرانی یکپارچه» مستقل از جریانهای سیاسی.
بهرهگیری از سناریوهای آیندهپژوهی (Scenario Planning) در تدوین طرح.
احیای اقتصاد بومی، فضاهای تاریخی و مشاغل سنتی در دل یک «طرح شهری مبتنی بر هویت».
نهادینهسازی نظام دادهمحور شهری با اتکا به سامانههای هوش مصنوعی، GIS و شهر هوشمند.
فلذا لازم میدانم از ابعاد و منظر علوم شهرسازی و برنامه ريزي شهري ، اجتماعی
و محیطی تحلیل قرار داده شود؛
۱. بعد اجتماعی: طرحی بیارتباط با واقعیتهای مردممحور
۱.۱. انزوای اجتماعات محلی
طرح جامع فاقد هرگونه سازوکار مشارکت اجتماعی مؤثر در تدوین بوده و مردم به عنوان مصرفکننده توسعه و نه «سازنده آینده شهر» نادیده گرفته شدهاند.
بافتهای محلی چون محله حاجی، باباطاهر، کوی بهار و... قربانی نوسازیهای بیهویت شدند که زمینهساز فروپاشی پیوندهای همسایگی، حافظه جمعی و انسجام اجتماعی شده است.
۱.۲. تقویت نابرابری فضایی
توزیع خدمات شهری، فضاهای سبز، حملونقل عمومی و تسهیلات در طرح، به نفع طبقات بالا و مناطق مرکزی اولویتبندی شد؛ در نتیجه شکاف شمال-جنوب شهر عمیقتر شده و زمینهساز شهروندی درجه دو گردیده است.
۲. بعد فرهنگی: فاجعه برنامهریزی بیهویت
۲.۱. حذف بیرحمانه عناصر هویتی
طرح هیچ رویکردی برای حفاظت، بازآفرینی یا ارتقای عناصر فرهنگی-معنایی شهر (از بازار تاریخی گرفته تا گویشها و آیینهای بومی) ارائه نکرده است.
همدان، به عنوان یکی از کهنترین شهرهای ایران، در طرح جامع نه به عنوان «پایتخت فرهنگی ایران» بلکه صرفاً به مثابه یک «اراضی توسعهپذیر کالبدی» دیده شده است.
۲.۲. گسست لایههای تاریخی و فرهنگی شهر
پروژههای کالبدی جدید همچون خیابانکشیهای نامتجانس، مراکز تجاری فاقد زمینهگرایی (context) و ساختوسازهای تحمیلی، لایههای تاریخی شهر را دچار انقطاع کردهاند.
۳. بعد کالبدی: گسترش شهر بر پایه ناکارآمدی فضایی
۳.۱. فروپاشی نظم فضایی سنتی
فقدان الگوی رشد بر مبنای «هسته تاریخی» و نظام محلات، سبب تولید شهرهای اقماری بیهویت در اطراف همدان شده است که نه با کالبد شهر و نه با فرهنگ آن سنخیت دارند.
۳.۲. آشفتگی در نظام سلسلهمراتبی خدمات و فضا
هیچ انسجام فضایی در نحوه استقرار مراکز تجاری، فضاهای عمومی، کاربریهای ترکیبی یا فضاهای باز شهری دیده نمیشود؛ در نتیجه، مردم با «رفتارهای شهری سردرگم» مواجهاند.
۴. بعد زیستمحیطی: همدان در آستانه بحران سکونتپذیری
۴.۱. تخریب زیستبومهای طبیعی
توسعه شهری بهسمت ارتفاعات جنوبی و مناطق جنگلی اطراف (همچون حاشیه گنجنامه و عباسآباد) بدون ملاحظات اکولوژیک، تخریب پوشش گیاهی، فرسایش خاک و کاهش نفوذپذیری آب را در پی داشته است.
۴.۲. نبود پیوست اقلیمی در طرح
در حالی که همدان با بحران کمآبی، افزایش دمای متوسط سالانه و کاهش منابع آبی مواجه است، هیچ سناریویی برای «مدیریت اقلیمپایه» و «توسعه تابآور اقلیمی» در طرح دیده نمیشود.
۴.۳. آلودگی و بیتوجهی به پسماند و حملونقل پاک
گسترش شهر بدون افزایش حملونقل عمومی سبز، افزایش استفاده از خودروهای شخصی، آلودگی هوا و تشدید ترافیک را در پی داشته است.
۵. بعد توسعهای و آیندهنگر: طرحی واپسنگر در برابر آینده پیچیده
۵.۱. عدم تطابق با آینده اشتغال و اقتصاد شهری
طرح هیچگونه تصویری از آینده مشاغل دانشبنیان، اقتصاد دیجیتال، اقتصاد خلاق یا زیستبومهای نوآوری ندارد.
شهر با تکیه بر الگوهای صنعتی فرسوده و کاربریهای سنتی برنامهریزی شده که در دهه آینده، دیگر پاسخگوی اشتغال جوانان نخواهد بود.
۵.۲. فقدان هوش شهری و زیرساخت دادهمحور
شهر همدان در طرح جامع ۱۳۹۵_۱۴۰۲ حتی بهعنوان یک «شهر دیجیتال اولیه» نیز دیده نشده و فاقد زیرساختهای اولیه شهر هوشمند، پایش شهری، شهرسازی دادهبنیان و مدلهای GIS بهروز است.
۶. جمعبندی: طرح جامع به مثابه تهدید توسعه پایدار شهری
طرح جامع همدان نه تنها ابزار توسعه نیست، بلکه در وضعیت فعلی، به یک عامل خطرزا، بیثباتکننده و بازدارنده برای آینده شهر بدل شده است. فقدان انسجام در منطق توسعه، نادیدهگرفتن مردم، بیاعتنایی به بافت تاریخی، تخریب زیستمحیطی و آشفتگی نهادی، شهر را به سمت یک فروپاشی فضایی، زیستی و اجتماعی تدریجی سوق داده است.
پیشنهاد نهایی: احیای دوباره شهر با یک مدل نوین حکمرانی شهری
بازنگری کامل طرح با رویکرد تطبیقی بینالمللی و بومیسازیشده.
استقرار ساختار "حکمرانی یکپارچه شهری" بهدور از نفوذ جناحی.
تدوین اسناد توسعهای ترکیبی میان فرهنگی، اقتصادی، اکولوژیک و اجتماعی.
بازآفرینی شهری مبتنی بر سرمایههای اجتماعی، تاریخی و بومی.
استفاده از ابزارهای نوین آیندهپژوهی، تحلیل سناریویی، و تکنولوژیهای شهر هوشمند.
دکتر صادق حسنی
دیدگاه خود را بنویسید