دکتر صادق حسنی - بهمن ماه 1403
چگونه شهر و ساختمان هایش رفتار مارا تغییر می دهند :
یکی از عوامل تاثیر گذار بر دگرگونی های اجتماعی محیط فیزیکی است که انسانها در آن زندگی می کنند . این محیط می تواند شرایط آب و هوای باشد ( همچنان که یکی از دلایل وجود استبداد در ایران را کمبود آب ذکر کرده اند . ) یا محیط شهری با عشایری ( همان عصبیتی که ابن خلدون به آن اشاره می کند)
از آغاز شکل گیری تجمعهای بزرگ شهری در قرن هیجدهم ، عقایدی که در مورد اثرات شهرها بر زندگی اجتماعی ابراز گردیده است در دو قطب مختلف قرار گرفته اند. برخی شهرها را نماینده فضیلت متمدنانه ، منبع پویایی و خلاقیت فرهنگی می دانند .
عده ای دیگر شهرها را مکانی می دانند که در آن انسان از خصایص انسانی خود دور می شوند . که در آن جماعتهای پرخاشگر و بی احساس جمع شده اند که درگیر مصائبی همچون بی اعتمادی ،فساد و جنایت هستند.
اما این دگرگونی اجتماعی به یک باره رخ نمی دهد . در کشورهای جهان سوم فرایند شهر نشینی از اوایل قرن بیستم آغاز شده است در این کشورها عموما یک یا چند شهر مورد هجوم مهاجران روستا نشین و شهرهای کوچک قرار می گیرند . آن هم به واسطه مناسبات تجاری یا سیاسی است .
زیرا در کشور های توسعه نیافته این امکان وجود ندارد که امکانات و فرصتها را در کل کشور ارائه دهند ؛ بنا بر این یک یا چند شهر به سرعت رشد کرده و حجم انبوهی از مهاجران را به خود اختصاص می دهد.
در کشور ما نیز تهران به واسطه مناسبات سیاسی و پایتخت بودنش مورد توجه مردم کل کشور قرار گرفت و این هجوم از ده 40 به شکل تصاعدی آغاز شد .
اما این مهاجران به واسطه محیط جدیدی که در آن قرار گرفته اند نیازمنند تحولی در سبک زندگییشان ایجاد کنند. این دگرگونی در ابتدا با یک شوک فرهنگی همراه است . به شکلی که آنها اعتماد به نفس خود را از دست داده و مانند یک انسان گنگ و متحیر به زندگی و فرهنگ محیط جدید خود مینگرد. این گروهای مهاجر سعی می کنند در مناطقی ساکن شوند که گروه های قومیتی نزدیک به خودشان ساکن هستند آنها در ابتدا به شیوهای زندگی می کنند که به اصطلاح گفته می شود روستاییان شهری (urban villagers)
اولین درگیری که آنها با این سبک زندگی پیدا می کنند چگونگی زندگی در خانه های شهری و محله ها است. این درگیری و تحول دو طیف از شهرنشینان را درگیر می کند .
با توجه به رشد جمعیت شهر و کمبود فضای شهری ,در محلهای قدیمی شکل معماری خانه ها تغییر می کند زیرا معماری هدفش برطرف کردن نیازهای انسان است و این نیازها مرتبط با فرهنگ و شرایط زندگی انسان تغییر می کند ساخت خانه های با دیوارهای بلند و تبیعه فضاهای جون اندرونی و میهمان خانه مطابق نیازهای بود که در زمان گذشته فرهنگ ما تعریف می کرد . اما اکنون خانه ها بزرگ مجبور به فنا و تغییر شکل به آپارتمان هستند وفضاهای شهری نیز با از بین رفتن کوچه ها و خیابانهای باریک و گذشتن اتوبانها و بلوارها از میان آنها باعث می شود خانواده ها و افراد جدیدی از این مناطق رفت و آمد کنند یا ساکن ساختمان و محله شوند این رشد آنقدر سریع و گسترده است که مانع می شود ساکنین قدیمی محل نظارت و فشار خود را در جهت جذب افراد همگرای بافت محله خود انتخاب کنند . پس اولین اتفاقی که می افتد رشد ناهمگونی جمعیت ساکن متراکم در محله و پناه بردن به روابط غیر شخصی و رسمی و عدم دخالت و توجه به کارهای یکدیگراست .
این تحولات هم برای ساکنین سابق این محلات رخ می دهدهم برای مهاجران تازه به شهر آمده .
این تغییرات حتی در نقشه داخلی خانه نیز به وجود آمده است . پدیده آشپزخانه( اپن) نمونه بارز این تحولات است در شکل معماری دهه 50 عموما آشپزخانه تنها به وسیله یک دریچه به اتاق آشپزخانه ارتباط داشت ؛ زیرا فرهنگ جاری آن زمان بین زن خانه و میهمانان غریبه فاصله ایجاد می کرد . اما اکنون چه بنابر علل فرهنگی و چه به دلیل کمبود فضا این مدل معماری دارد عمومیت پیدا می کند که البته مقاومتهای هم به همراه می آورد، مثل کشیدن پرده برمحدوده آشپزخانه اپن .
در مجتمع های مسکونی مناطق مختلف شهری فرهنگ های متفاوتی حاکم است . این بی توجهی به رفتار یکدیگر عموما در مناطق بالای شهر و مجتمع های گرانقیمت بیشتر مشاهده می شود تا مجتمع های مسکونی کارمندی و کارگری، زیرا این گروها برای برطرف کردن نیازهای ایمنی خود به همکاری و همیاری بیشتری از طرف یکدیگر نیازمند هستند .
اما صرف زندگی کردن در همین منازل نیز نیازمند درک مفاهیمی جدیدی است که تا قبل از این نیازی به آنها نبوده است. مفاهیمی مانند رعایت حقوق شهروندی تسامح و تساهل درمواجهه با عقاید و فرهنگ های مختلف رعایت حقوق دیگران و صرف نظر کردن از برخی از علایق و خواسته های که مزاحم مابقی ساکنین می شود .
اما زندگی در شهرهای بزرگ به این معنا نیست که افراد ساکن آن آدمهای تنها و منزوی هستند بلکه این شیوه زندگی باعث تقویت خرده فرهنگ های گوناگون می شود . شما می توانید در شهر با توجه به علایق و عقایدتان جزئی از یک خرده فرهنگ را تشکیل دهید. به عنوان مثال کسانی که به دنبال اجتماعات قومی هستند ممکن است در شهر خود کمتربه دنبال فرهنگ وحتی ارتباط با یکدیگر باشند تا وقتی که در یک شهر بزرگ با هم زندگی می کنند و یا یک هنرمند می تواند خود را عضوء یکی از خرده فرهنگ های روشنفکری هنری درآورد .امکانی که در روستا یا یک شهر کوچک برای او فراهم نمی شد.
در مجموع زندگی در شهرها شکل قالب زندگی در دنیای معاصر ما را تشکیل می دهد که نیازمند یارگیری و قبول یکسری شرایط مختص به خود می باشد . شهرها هم اکنون کانون تغییر و تحولات اجتماعی سیاسی می باشند و به قول یکی از جامعه شناسان سرنوشت بشرو جوامع تنها در شهرها رقم می خورد.
دکتر صادق حسنی - بهمن ماه 1403
دیدگاه خود را بنویسید